بخش دوم مقدمه کتاب «» را در ادامه میخوانید:
بعضی از عبارات و شعارهای مرتبط با رژیم نازی در آلمان در زبان انگلیسی رایج شدهاند.
بعضی از عبارات و شعارهای مرتبط با رژیم نازی در آلمان در زبان انگلیسی رایج شدهاند.
درود بر پیروزی!
کار باعث آزادیتان است.
امروز آلمان، فردا جهان.
من تنها از دستورات تبعیت میکردم!
اما شاید هیج عبارتی شناختهشدهتر از «آلمان بالاتر از همه» نباشد.
لذا در ژوئن ۲۰۰۸ وقتی سری به وبسایت نیروی هوایی ایالات متحده (www.airforce.com) زدم و عبارت «بالاتر از همه» را در صفحه اول دیدم، بسیار متعجب شدم. مبادا فکر کنید که این عبارت بدون هیچ قصدی و به سادگی فقط به هواپیماها در آسمان اشاره دارد، بلکه این صفحه به صفحهی دیگری ارتباط داشت که در آن «بالاتر از همه» حتی به صورت بزرگتری تکرار شده بود و با صفحاتی در مورد «سلطهی هوایی»، «سلطهی فضایی» و «سلطهی سایبری» ارتباط داشت، که در هر کدام از آنها دوباره این عبارت تکرار شده بود. این افراد شوخی نمیکنند. اینان جنگطلبان امپریالیست آباء و اجدادی شما نیستند. اگر برای «رایش هزارسالهی» جدید برنامهریزی میکردند، باید امیدوار بود که سرنوشت آنها بهتر از رایش اصلی نباشد که دوازده سال طول کشید.
ببینید مقامات پنتاگون در گذشتهای نزدیک چگونه در مورد موضوع فضا هشدار دادهاند.
روزی خواهد رسید که اهداف روی کرهی زمین – کشتیها، هواپیماها، اهداف روی زمین - را از فضا هدف قرار دهیم. ... ما در فضا خواهیم جنگید. ما از فضا و به سمت فضا جنگ خواهیم کرد. (جنرال جوزف ایشی، مدیرکل فرماندهی فضایی آمریکا)
ما برتری فضایی داریم، به آن علاقه داریم، و میخواهیم آن را حفظ کنیم. (کیث آر. هال، مشاور نیروی هوایی در امور فضایی و مدیر دفتر شناسایی ملی)
در طول بخش ابتدایی قرن بیست و یکم، قدرت فضایی به یک ابزار جنگی جداگانه و معادل تبدیل خواهد شد. همکاریهای نوظهور در عرصهی برتری فضایی نسبت به زمین، دریا و هوا به یک سلطهی همهجانبه منجر خواهد شد... توسعهي دفاع موشکی بالستیک با استفاده از سیستمهای فضایی و برنامهریزی برای حملات دقیق از فضا، راهی برای مقابله با ترویج جهانی سلاحهای کشتار جمعی ارائه میدهد. فضا دارای منافع و سرمایهگذاریهای روز افزون اقتصادی، شهری، بینالمللی و نظامی است. این سیستمهای حیاتی نیز در معرض تهدیدات فزایندهای هستند. کنترل فضا قابلیتی است که دسترسی به آن، آزادی عمل در آن را تضمین کرده و اگر لازم شد، قدرت جلوگیری از استفاده دیگران از آن را ایجاد میکند. (دستورالعمل فضایی ایالات متحده: چشمانداز ۲۰۲۰).
اساساً فضا راهی جدید و بهتر برای اعمال نیروی نظامی فراهم میکند. (دستورالعمل استراتژیک ایالات متحده)
آرزوی واشنگتن برای استیلای بر جهان نه به علت دموکراسی یا آزادی عمیقتر، دنیایی عادلانهتر، پایان دادن به فقر و خشونت، یا زمینی قابل سکونتتر است بلکه بیشتر به دلایل اقتصادی و ایدئولوژیکی است.
مایکل پارنتی گفته است:
هدف فقط داشتن قدرت برای خودش نیست، بلکه قدرت برای تضمین کنترل زرسالارانهی زمین، قدرت برای خصوصیسازی و مقرراتزدایی از اقتصادهای هر ملتی در جهان، قدرت برای بالا رفتن از گردهی مردم در هر جایی - حتی مردم آمریکای شمالی -، برکات بازار آزاد بدون محدودیت سرمایهداری شرکتی. درگیری بین کسانی است که اعتقاد دارند سرزمین، کار، سرمایه، فناوری و بازارهای جهان باید وقف حداکثر کردن انباشت سرمایهی اقلیت شود و آنهایی که معتقدند اینها باید برای سود جمعی و توسعهی اجتماعی-اقتصادی اکثریت باشد.
بنابراین میتوان فهمید که برای نخبگان قدرت آمریکا یکی از طولانیترین و مؤثرترین اهداف سیاست خارجی، جلوگیری از ظهور جامعهای است که بتواند الگوی خوبی به عنوان جایگزین مدل سرمایهداری باشد. این ذات جنگ سرد بود. کوبا و شیلی دو نمونه از چنین جامعهای در اردوگاه سوسیالیستی بودند که ایالات متحده حداکثر تلاش خود را برای نابودی آنها انجام داد.
مانند اغلب رهبران قدرتمند - قدیمی، حال حاضر و آینده، - مسئولان آمریکایی ما را متقاعد کردهاند که سیاستهایی را که برای استیلا دنبال میکنند به نفع مردم خود آمریکا و اکثر دنیا است، حتی اگر برکات آن همیشه به صورت فوری قابل مشاهده نباشد. هیچکاری را بهتر از این نمیدانند که جهان را دوباره از نگاه آمریکا بازسازی کنند، نگاهی که عناصر اصلی آن شرکتهای آزاد، «فردگرایی»، چیزی به نام «ارزشهای یهودی-مسیحی» و چیز دیگری که آنها «دموکراسی» مینامند است. حال تصور کنید حادثهی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ چه شوک بزرگی برای آنها بوده است؛ شوکی که به آنها وارد شد مانند شوکی که در آن روز شوم من و شما تجربه کردیم نبود، بلکه شوکی بود که به آنها فهماند کسی جرأت کرده است به این امپراتوری توهین کند، شوکی که پس از این سانحه به سیستم عصبی سیاسی وارد شد. رهبران آمریکایی میپندارند اقتدار اخلاقی ایالات متحده به اندازهی قدرت نظامی آن مطلق و کامل است و نمیتوان آن را به چالش کشید. یک مسئول پارلمانی روسیه در سال ۲۰۰۶ گفت: «دم مسیحایی سیاست خارجی آمریکا چیز قابل توجهی است. وقتی وزیر امور خارجه کاندولیزا رایس سخنرانی میکند مانند وقتی است که کروشچف به کنگره حزب گزارش میدهد: تمام جهان پیروزمندانه به سمت دموکراسی حرکت میکنند اما بعضی دولتهای خشن ترجیح میدهند از این راه کنارهگیری کنند، ...».
مایکل لدین، یکی از مسئولین سابق در دولت ریگان، که بعداً به همکاری با یکی از اندیشکدههای محافظهکار پیشتاز یعنی مؤسسه امریکن اینترپرایز پرداخت، در سخنرانی خود درست قبل از حملهی ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳ گفت:
اگر فقط اجازه دهیم نگاه خودمان به دنیا پیش برود، و آن را به طور کامل در آغوش بگیریم، و سعی نکنیم هوشمند باشیم و راهحلهای دیپلماتیک هوشمندانه را به آن پیوست کنیم، ولی فقط یک جنگ تمام عیار بر علیه این حاکمان ستمگر شروع کنیم، فکر میکنم بهترین کار را خواهیم کرد و فرزندانمان از همین الان تا سالهای سال درباره ما سرودهای بزرگ بسرایند».
مقاومت سخت بود. یک سال بعد از یورش وحشتناک و اشغال مصیبتبار عراق ایمیلی به آقای لدین فرستادم و با یادآوری سخنانش خیلی ساده گفتم:« دوست دارم از شما بپرسم فرزندان شما این روزها چه سرودهایی را میخوانند.» انتظار پاسخ نداشتم و مأیوس هم نبودم.
رئیس جمهور بعدی تئودور روزولت، که در آغاز قرن اخیر با بزرگترین شعار «با هم کار کنیم» در کوبا جنگید، نوشته است: «به نفع دنیا است که نژاد انگلیسیزبان با همهی انشعابات آن حداکثر سطح ممکن از کره زمین را در اختیار داشته باشند.» میتوان تمایلات بیانتهای مشابهی را که توسط رهبران آمریکایی از دههی ۱۸۹۰ میلادی بیان شده است یافت.
بعد از حملات ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ بسیاری از آمریکاییها به دنبال درک این که چرا مسلمانان میتوانند چنین کاری بکنند، نسخههای زیادی از قرآن را خریدند. میشد کنجکاو بود که آیا بعد از حمله به عراق، عراقیها کتاب مقدس مسیحیان را خریدند تا توضیحی بیابند که چرا قویترین ملت روی کره زمین باعث بوجود آمدن چنین تلفات وحشتناکی در سرزمین کهن آنان که هیچ آسیبی به ایالات متحده نزده، بوده است یا نه.